پسر قشنگم دیگه برا خودت مردی شدی خیلی از کلمات رومیگی اخر شعرهایی رو که برات میخونم رو حفظ کردی و رنگها روبلدی تشخیص بدی و از یک تا ده میتونی بشماری خلاصه جوجه ما خیلی با هوشه راستی کفشهات روهم خودت پا میکنی ...
قند ونبات مامانی از موقعی که به دنیا اومدی زیاد مونداشتی من وبابایی دلمون نمیومد کچلت کنیم اما دیگه دل به دریا زدیم و بابایی کچلت کرد ما فکر میکردیم میترسی اما تو خیلی ذوق کردی عزیزم توهمه جوره ماه هستی ...
پسر قشنگ مامان امسال اولین تولد گل پسرم بود ومن وبابایی میخواستیم یه تولد تک وخاص برات بگیریم فکر کردیم و ایده دادیم تا بلاخره تصمیم گرفتیم یه تولد زنبوری بگیریم از دو ماه جلوتر شروع کردم به درست کردن وسایل تولد البته مثل همیشه خاله آیه وخاله مینوش به مامانی خیلی کمک کردن واگه نبودن کارا پیش نمی رفت پس به افتخار خاله های مهربون بزن دست قشنگه رو اینم عکساش ...